به گزارش سرویس صنفی-آموزشی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ پرجمعیتترین کشور جهان، چهارمین کشور پهناور دنیا و با جمعیت نزدیک به یک و نیم میلیارد انسان چین است.
شاید برای شما جالب باشد که، کشور بزرگ چین، که در صنعت و علم در خیلی از حوزه حرف اول را در جهان میزند، چند دانشگاه برای تحصیل دانشجویان خود اختصاص داده است؛ ۲۴۸۱ دانشگاه.
این تعداد دانشگاه برای ۱۵ درصد جمعیت تحصیل کرده چین است، در حالی که چین کشوری فوق صنعتی است و بازار کار حتی با حقوق کم، در این کشور وجود دارد.
نکته جالب اینجاست که ایران، با جمعیت ۸۴ میلیونی خود، بیشتر از چین، با جمعیت میلیاردی، دانشگاه برای تحصیل جوانان خود دارد.
ایران با بیش از ۲۶۰۰ دانشگاه دولتی و آزاد که در رشتههای مختلف، دانشجو برای تحصیلات تکمیلی میپذیرد؛ ۵ برابر بیشتر از کشورهای صنعتی دانشجو میپذیرد و این حجم از دانشگاه، سالانه بالغ بر ۵ هزار میلیارد تومان از بودجه سالانه را، صرف هزینههای ادارهی خود میکند.
جمعیت تحصیل کردهای که ۵۰٪ جوانان بیکاران کشور را شامل میشود و این جمع و تفریقها برای تعداد دانشگاهها و خروجیهای آن، دانشگاه را صرفا به یک بنگاه اتلاف عمر برای جوانان تبدیل کرده است که دیرتر وارد بازار کار شوند، آقایان به سربازی بروند و تشکیل خانواده دهند.
۲۶۰۰ دانشگاه دایر در کشور، که ذهن عمده جامعه کشور و مسئولین را مدرک گرا کرده است، منجر به بالا رفتن سن ازدواج، بیکاری و هدر رفتن حجم زیاد سرمایه در کشور میشود.
کنکور سراسری ۱۴۰۰ به عنوان دومین کنکور کرونایی، پذیرای یک میلیون و ۳۶۶ هزار و ۳۶۹ نفر، داوطلب در رشتههای، ریاضی، تجربی، انسانی، هنر و زبان بود.
با اعلام نتایج توسط سازمان سنجش، صرفا ۲۸۴ هزار نفر، داوطلب مجاز به انتخاب رشته نشدند. پایان مهلت انتخاب رشته در آزمون سراسری ۱۴۰۰، آمار عجیبی را به جای گذاشت که البته در سالهای گذشته نیز این آمار بارها تکرار شده بود.
در این آمار صرفا ۵۲۳ هزار و ۶۷۱ نفر از داوطلبان، انتخاب رشته کرده بودند. یعنی نزدیک به یک سوم داوطلبین، یا از ادامه تحصیل منصرف شده اند و یا یک سال دیگر برای کسب رتبه بهتر برای ورود به دانشگاه بهتر صبر خواهند کرد.
نتیجه نهایی این آزمون در هفته پیش رو اعلام خواهد شد و تکلیف نو دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور که هنوز حضوری و یا غیر حضوری بودن آنها مشخص نیست، تعیین خواهد شد.
اما نکتهی مهم این اعداد و ارقام، تعداد بالای داوطلبین که بیشتر از ۵۰ درصد آن را خانمها تشکیل دادهاند، است که یک سوم آنها حاضرند یک سال دیگر پشت کنکور بمانند، تا با رتبه بهتر به دانشگاه مناسبتر جهت ادامه تحصیل راه پیدا کنند. این درجا زدنهای جوانان، در اوایل سن جوانی که عمدتا به خاطر فشار روانی جامعه، خانواده و ترس از آینده شغلی است، در حال حاضر و البته در آینده بسیار، آسیب زننده است.
مدرک تحصیلی؛ هویت اصلی جوانان
در حالی که افراد با مدرک تحصیلی لیسانس در کشور، بیشتر از شاغلین در همان گروه سنی است، در کشور انگلستان، عمده وزاری دولت، با مدرک لیسانس بر سر کار هستند و صرف مدرک تحصیلی در کشورهای مختلف جهان، به این صورت مورد اهمیت نیست و عمدتا مهارت است که اهمیت بالایی دارد.
کیفی نبودن آموزش عالی، در کنار کمی بودن آن، سم مهلکی است که بر جان جامعه تزریق میشود. بیکاری، کاهش جمعیت، بالا رفتن سن ازدواج، آمار بالای طلاق و... تنها کلید واژههایی است که به ذهن نگارنده این متن با وجود این شرایط، خطور میکند.
وضع کیفیت نیروی کار در ایران یکی از نگرانیهای جدی در اقتصاد کشور است. در ایران شایستهسالاری وجود ندارد و مدیرسالاری غیرفنی و غیرکارشناسی در بیشتر مواقع حرف اول را میزند. در این فضا اغلب مدیران، بدون بازدهی اقتصادی کافی سالیان سال مدیر میمانند، ترفیع رتبه میگیرند و به صرف سابقه کار مشمول افزایش حقوق میشوند این درحالی است که جامعه نخبگی ما باور دارد که در این نظام ناکارآمد هیچ جایگاهی ندارد و برای ایجاد تحول بیانگیزه میشود.
همین فرآیند به ظاهر ساده تأثیر خود را در برنامهریزیهای کلان نشان میدهد اینکه کشور به صورت مداوم از چشماندازها و برنامهریزیهای خود عقب میافتد. این درحالی است که ایران باید بازنگری اساسی در جذب نیروی کار داشته باشد و سطح معیارهای خود را توسعه دهد.
نگاه مدرک گرا در بدنه اداری موجب شده است افراد به صورت ظاهری قضیه، بسنده کنند و سیستم آموزشی کمترین کارایی ممکن را در افزایش بهرهوری داشته باشد، بیآنکه این حجم کلان بودجه و هزینههای آموزشی، ارزش افزوده قابل انتظاری تولید کند. بهعنوان مثال ما در ایران رشته مدیریت فرهنگی ایجاد کردهایم. افرادی که جذب این رشته میشوند غالباً با رتبههای بسیار پایین پذیرفته میشوند و تقریباً بیشتر آنها در مشاغل غیرمرتبط بکارگیری میشوند یا بیکارند. رشتههای علمی در جهان هر سال تخصصیتر و پیچیدهتر میشوند و از این رهگذار گرایشهای مشاغل نیز تخصصیتر و جزئیتر میشود.
برای مقایسه تعداد داوطلبین و تعداد کسانی که از انتخاب رشته در دانشگاهها انصراف دادهاند، در سالهای قبل از کرونا هم، آمارهای مشابهی به ما نشان داد که این آمار تنها سریالی از جریان مدرک گرایی و ناکارآمدی آنها است، دانشجویی که در یک رشته که شاید به انتخاب و علاقهی خود نباشد مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد را میگذراند و یا به صورت دولتی و یا غیر دولتی برای تحصیلش، هزینه صرف میشود، باید بعد از اتمام دوره تحصیلش، که چندین سال از عمر خود را برای آن اختصاص داده است، یک شغل برای استفاده از تخصص او، فراهم شود، اما استفاده از نیروهای ناکارآمد و غیرمتخصص در مشاغل و از طرفی متخصص نبودن دانشجویان فارغ التحصیل که مهارت خاصی به جز پاس کردن دروس تئوری در دانشگاهها ندارد، دور باطلی در نظام آموزشی و مدیریتی کشور ایجاد کرده است که برای رهایی از این فضا، در مرحلهی اول نیاز به فعالیت فرهنگی جهت از بین بردن باور غلط مدرک گرایانه در جامعه است.
گزارش از محمد کفیلی